معنی فارسی bruisings
B1 /ˈbɹuːzɪŋz/کبودیها، آسیبها و لکههایی به رنگ بنفش و سیاه روی پوست که معمولاً به دلیل ضربه یا فشار به وجود میآید.
Discoloration and damage to the skin resulting from impact or injury.
- noun
noun
معنی(noun):
A violent physical attack on a person.
مثال:
You'd better shut up or you'll get a bruising.
example
معنی(example):
بعد از سقوط، او روی دستش کبودی داشت.
مثال:
After the fall, she had bruisings on her arm.
معنی(example):
ورزشکار بعد از جلسه تمرینی شدید دچار کبودی شد.
مثال:
The athlete suffered from bruisings after the intense training session.
معنی فارسی کلمه bruisings
:
کبودیها، آسیبها و لکههایی به رنگ بنفش و سیاه روی پوست که معمولاً به دلیل ضربه یا فشار به وجود میآید.