معنی فارسی brutalitarian
B2حالت یا نظامی که در آن قدرت با خشونت و قساوت بر جامعه حاکم است.
A regime characterized by extreme oppression and cruelty.
- NOUN
example
معنی(example):
دولت یک رژیم مبتنی بر سلطهگری بی رحمانه اتخاذ کرد که تمام آزادیها را سرکوب کرد.
مثال:
The government adopted a brutalitarian regime that suppressed all freedoms.
معنی(example):
او کتابی درباره تأثیرات شیوههای سلطهگری بیرحمانه بر جامعه نوشت.
مثال:
She wrote a book about the effects of brutalitarian practices on society.
معنی فارسی کلمه brutalitarian
:
حالت یا نظامی که در آن قدرت با خشونت و قساوت بر جامعه حاکم است.