معنی فارسی bubbie
A2ببب انی که در فرهنگ یهودی به معنی مادربزرگ است و معمولاً به عنوان یک شخصیت مهربان و دوستداشتنی شناخته میشود.
A term of endearment for a grandmother, often used in Jewish communities.
- NOUN
example
معنی(example):
بابای من بهترین کوگل را درست میکند.
مثال:
My bubbie makes the best kugel.
معنی(example):
هرشنبه به خانه بابام برای چای میروم.
مثال:
Every Sunday, I visit my bubbie for tea.
معنی فارسی کلمه bubbie
:
ببب انی که در فرهنگ یهودی به معنی مادربزرگ است و معمولاً به عنوان یک شخصیت مهربان و دوستداشتنی شناخته میشود.