معنی فارسی bubby
B2ببی، اصطلاحی محبتآمیز برای یک فرد نزدیک یا دوست.
A term of endearment for a close friend or loved one.
- NOUN
example
معنی(example):
ببی من بهترین کوکیها را درست میکند.
مثال:
My bubby makes the best cookies.
معنی(example):
او بیبی من است و همیشه میداند چگونه مرا شاد کند.
مثال:
She is my bubby and always knows how to cheer me up.
معنی فارسی کلمه bubby
:
ببی، اصطلاحی محبتآمیز برای یک فرد نزدیک یا دوست.