معنی فارسی bugeyed
B1حالت یا ویژگی که در آن چشمها بزرگ و حیرتزده به نظر میرسند، معمولاً به حالتی از تعجب یا شگفتی مرتبط است.
Describing someone whose eyes are wide-open, often in amazement or surprise.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او بعد از شنیدن خبر غیرمنتظره، با چشمان بزرگی به نظر میرسید.
مثال:
He looked bugeyed after hearing the unexpected news.
معنی(example):
کودک بگچشم به دنیای اطرافش fascinated بود.
مثال:
The bugeyed child was fascinated by the world around him.
معنی فارسی کلمه bugeyed
:
حالت یا ویژگی که در آن چشمها بزرگ و حیرتزده به نظر میرسند، معمولاً به حالتی از تعجب یا شگفتی مرتبط است.