معنی فارسی buggerising

B1

صرف وقت بیهوده و عدم توجه به وظایف اصلی.

Engaging in futile or pointless activity.

example
معنی(example):

به نظر می‌رسد که وقتی تصمیم را به تأخیر می‌اندازید بیهوده است.

مثال:

It feels like buggerising when you delay the decision.

معنی(example):

وقت تلف کردن مشکلی را که با آن روبرو هستیم حل نخواهد کرد.

مثال:

Buggerising will not solve the problems we face.

معنی فارسی کلمه buggerising

: معنی buggerising به فارسی

صرف وقت بیهوده و عدم توجه به وظایف اصلی.