معنی فارسی bulgingly

B1

به صورت بارز، برجسته یا بیرون‌زده.

In a way that bulges out or is prominent.

example
معنی(example):

او به طرز بارز و برجسته‌ای راه می‌رفت و عضلاتش را نشان می‌داد.

مثال:

He walked bulgingly, showing off his muscles.

معنی(example):

کیف به طرز برجسته‌ای پر از لباس بود.

مثال:

The bag was bulgingly full of clothes.

معنی فارسی کلمه bulgingly

: معنی bulgingly به فارسی

به صورت بارز، برجسته یا بیرون‌زده.