معنی فارسی bulimy
C1اختلالی در خوردن که شامل خوردن زیاد و سپس پاک کردن آن از طریق استفراغ یا ورزش میباشد.
An eating disorder characterized by binge eating followed by compensatory behaviors.
- NOUN
example
معنی(example):
بولیمی یک اختلال جدی در غذا خوردن است.
مثال:
Bulimy is a serious eating disorder.
معنی(example):
او با بولیمی دست و پنجه نرم میکند و به دنبال کمک است.
مثال:
She struggles with bulimy and seeks help.
معنی فارسی کلمه bulimy
:
اختلالی در خوردن که شامل خوردن زیاد و سپس پاک کردن آن از طریق استفراغ یا ورزش میباشد.