معنی فارسی bulletmaking

B1

فرآیند ایجاد علامت‌های گلوله برای ساخت لیست‌ها یا فهرست‌های سازمان یافته.

The process of creating bullet points for lists or documents.

example
معنی(example):

ساخت بولت یک مهارت ضروری برای ارتباط مؤثر است.

مثال:

Bulletmaking is an essential skill for effective communication.

معنی(example):

او بر روی ساخت بولت تمرکز کرد تا سبک ارائه‌اش را بهبود بخشد.

مثال:

She focused on bulletmaking to improve her presentation style.

معنی فارسی کلمه bulletmaking

: معنی bulletmaking به فارسی

فرآیند ایجاد علامت‌های گلوله برای ساخت لیست‌ها یا فهرست‌های سازمان یافته.