معنی فارسی bulwarking

B1

محافظت، دیواری که در برابر حمله یا آسیب حفاظت می‌کند و مانع ایجاد مشکل می‌شود.

The act of providing protection or defense against something.

example
معنی(example):

سربازان قلعه را از دشمنان محافظت می‌کردند.

مثال:

The soldiers were bulwarking the castle from the enemies.

معنی(example):

این حصار به عنوان محافظی در برابر طوفان عمل می‌کند.

مثال:

The fence serves as a bulwarking against the storm.

معنی فارسی کلمه bulwarking

: معنی bulwarking به فارسی

محافظت، دیواری که در برابر حمله یا آسیب حفاظت می‌کند و مانع ایجاد مشکل می‌شود.