معنی فارسی bumbailiff

B1

عنوانی برای شخصی که وظیفه نظارت و اجرای قوانین را در دادگاه‌ها و محاکم دارد.

A term for an official responsible for the execution of court duties.

example
معنی(example):

بامبیلیف مسئول نظارت بر دادرسی‌های دادگاه بود.

مثال:

The bumbailiff was in charge of overseeing the court proceedings.

معنی(example):

در زمینه‌های تاریخی، بامبیلیف قدرت زیادی داشت.

مثال:

In historical contexts, the bumbailiff had significant authority.

معنی فارسی کلمه bumbailiff

: معنی bumbailiff به فارسی

عنوانی برای شخصی که وظیفه نظارت و اجرای قوانین را در دادگاه‌ها و محاکم دارد.