معنی فارسی bumble
B2 /ˈbʌmbəl/به معنای بی‌هدف رفتار کردن یا حرف زدن و معمولاً با صدای نامشخص و غیرقابل فهم.
To speak or move in a confused or awkward manner.
- noun
- verb
noun
معنی(noun):
A confusion; a jumble.
verb
معنی(verb):
To act in an inept, clumsy or inexpert manner; to make mistakes.
مثال:
Spiders build webs and wait for insects to bumble into them.
example
معنی(example):
او شروع به لکس زدن در طول سخنرانی کرد.
مثال:
He began to bumble his way through the speech.
معنی(example):
بی‌هدف صحبت نکن؛ فقط به وضوح صحبت کن.
مثال:
Don't bumble around; just speak clearly.
معنی فارسی کلمه bumble
:
به معنای بی‌هدف رفتار کردن یا حرف زدن و معمولاً با صدای نامشخص و غیرقابل فهم.
