معنی فارسی bungy
B1نوعی کابل کششی که در فعالیتهای ورزشی و تفریحی استفاده میشود.
A strong elastic cord used for bouncing or securing.
- NOUN
example
معنی(example):
کابل بونگی به سرعت برگشت.
مثال:
The bungy cord bounced back quickly.
معنی(example):
او کابل بونگی را برای ایمنی هنگام پرش وصل کرد.
مثال:
He attached the bungy for safety while jumping.
معنی فارسی کلمه bungy
:
نوعی کابل کششی که در فعالیتهای ورزشی و تفریحی استفاده میشود.