معنی فارسی buoyantly
B1به صورت سرزنده و شاداب، با حرکتی آزادانه و با حس خوب.
In a joyful, lively, or optimistic manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
پرنده در آسمان آبی روشن به طور سرزنده پرواز کرد.
مثال:
The bird flew buoyantly in the clear blue sky.
معنی(example):
او با شادی و سرزندگی در مسیر قدم میزد و از آفتاب لذت میبرد.
مثال:
She walked buoyantly down the path, enjoying the sunshine.
معنی فارسی کلمه buoyantly
:
به صورت سرزنده و شاداب، با حرکتی آزادانه و با حس خوب.