معنی فارسی burked
B1به معنای مخفی کردن یا ناکام گذاشتن یک چیز به دلایل خاص.
To suppress, conceal, or prevent something from being expressed.
- VERB
example
معنی(example):
این فناوری به دلایل امنیتی دفن شد.
مثال:
The technology was burked for security reasons.
معنی(example):
او احساس کرد که ایدههایش توسط همکارانش دفن شدهاند.
مثال:
He felt that his ideas were burked by his peers.
معنی فارسی کلمه burked
:
به معنای مخفی کردن یا ناکام گذاشتن یک چیز به دلایل خاص.