معنی فارسی burled

B2

چوب برلدار، چوبی با الگوی خاص و برجسته که بسیار مورد توجه قرار می‌گیرد.

Wood that has a distinctive swirling pattern, often seen as highly valued.

example
معنی(example):

چوب برلدار الگوی زیبایی دارد.

مثال:

The burled wood has a beautiful pattern.

معنی(example):

او یک میز از گردو برلد ساخته است.

مثال:

He crafted a table from burled walnut.

معنی فارسی کلمه burled

: معنی burled به فارسی

چوب برلدار، چوبی با الگوی خاص و برجسته که بسیار مورد توجه قرار می‌گیرد.