معنی فارسی burlily
B1به شیوهای محکم و قوی، معمولاً اشاره به نوعی از حرکات.
In a sturdy or strong manner, often describing a way of walking.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به صورت برلی در خیابان راه میرفت.
مثال:
He walked burlily down the street.
معنی(example):
او به صورت برلی در بین جمعیت حرکت کرد.
مثال:
She moved burlily through the crowd.
معنی فارسی کلمه burlily
:
به شیوهای محکم و قوی، معمولاً اشاره به نوعی از حرکات.