معنی فارسی burnettized

B1

فرآیند بهبود و اصلاح چیزهایی که به یک وضعیت بهینه برای عملکرد بهتر رسیده‌اند.

The process of improving and refining things to an optimal state for better performance.

example
معنی(example):

این پروژه به طور موفقیت‌آمیز burnettized شده تا خروجی آن افزایش یابد.

مثال:

The project has been successfully burnettized to increase output.

معنی(example):

تمام ابزارها برای عملکرد بهینه burnettized شده‌اند.

مثال:

All the tools have been burnettized for optimal performance.

معنی فارسی کلمه burnettized

: معنی burnettized به فارسی

فرآیند بهبود و اصلاح چیزهایی که به یک وضعیت بهینه برای عملکرد بهتر رسیده‌اند.