معنی فارسی bushwack
B1دور زدن از طریق یک منطقه جنگلی یا پر از بوته، به خصوص در مواقعی که مسیر مشخصی وجود ندارد.
To make one's way through dense vegetation by cutting through it.
- VERB
example
معنی(example):
آنها مجبور بودند که از طریق جنگل متراکم دور بزنند.
مثال:
They had to bushwack their way through the dense forest.
معنی(example):
او تصمیم گرفت که دور بزند تا اینکه به مسیر بچسبد.
مثال:
He decided to bushwack rather than stick to the trail.
معنی فارسی کلمه bushwack
:
دور زدن از طریق یک منطقه جنگلی یا پر از بوته، به خصوص در مواقعی که مسیر مشخصی وجود ندارد.