معنی فارسی busily

A2

به معنای مشغول و فعال، به ویژه در انجام کارها یا وظایف.

Engaged in work or activity; actively occupied.

adverb
معنی(adverb):

In a busy manner; actively.

example
معنی(example):

او به شدت برای رویداد بزرگ آماده می‌شد.

مثال:

She was busily preparing for the big event.

معنی(example):

کارگران به شدت در حال تعمیر جاده بودند.

مثال:

The workers were busily fixing the road.

معنی فارسی کلمه busily

: معنی busily به فارسی

به معنای مشغول و فعال، به ویژه در انجام کارها یا وظایف.