معنی فارسی bustee

A2

مسافر، به خصوص کسی که در یک وسیله نقلیه عمومی نشسته است.

A passenger, especially one who is seated in a public transport vehicle.

noun
معنی(noun):

A slum.

example
معنی(example):

مسافر پشت‌صندلی بعد از پیدا کردن نشیمن‌گاه روی اتوبوس احساس راحتی کرد.

مثال:

The bustee felt relieved after finding a seat on the bus.

معنی(example):

به عنوان مسافر پشت‌صندلی، او از سفر بدون هیچ نگرانی لذت برد.

مثال:

As a bustee, he enjoyed the ride without any worries.

معنی فارسی کلمه bustee

: معنی bustee به فارسی

مسافر، به خصوص کسی که در یک وسیله نقلیه عمومی نشسته است.