معنی فارسی bustling/bustling

B1

شلوغ و پرهیاهو، به محیطی که در آن جنب و جوش و فعالیت زیادی وجود دارد، اشاره دارد.

Full of energetic and noisy activity.

example
معنی(example):

بازار شلوغ پر از مردم و فعالیت بود.

مثال:

The bustling market was filled with people and activity.

معنی(example):

شهر نیویورک به خاطر جو شلوغش، به خصوص در میدان تایمز، مشهور است.

مثال:

New York City is known for its bustling atmosphere, especially in Times Square.

معنی فارسی کلمه bustling/bustling

:

شلوغ و پرهیاهو، به محیطی که در آن جنب و جوش و فعالیت زیادی وجود دارد، اشاره دارد.