معنی فارسی butterface
B1عبارتی غیررسمی که به افرادی اشاره دارد که بدن آنها جذاب است اما صورت آنها قابل قبول نیست.
A slang term for a person whose body is attractive, but whose face is not.
- OTHER
example
معنی(example):
او شخصیت فوقالعادهای دارد، اما صورتش باید کمی بهبود یابد.
مثال:
She has a great personality, but her butterface could use some work.
معنی(example):
او جذاب است، اما بسیاری میگویند که صورتش جذاب نیست.
مثال:
He is charming, but many say he has a butterface.
معنی فارسی کلمه butterface
:
عبارتی غیررسمی که به افرادی اشاره دارد که بدن آنها جذاب است اما صورت آنها قابل قبول نیست.