معنی فارسی byp

B1

عبور از یک مانع یا سیستم به گونه‌ای که نیاز به پیروی از قوانین یا رویه‌های عادی نباشد.

To avoid or go around a system or blockage, often to save time or effort.

example
معنی(example):

شما می‌توانید با نشان دادن بلیط خود از گیت عبور کنید.

مثال:

You can bypass the turnstile by showing your ticket.

معنی(example):

برای صرفه‌جویی در زمان، تصمیم گرفتیم از مسیر معمولی عبور کنیم.

مثال:

To save time, we decided to bypass the usual route.

معنی فارسی کلمه byp

: معنی byp به فارسی

عبور از یک مانع یا سیستم به گونه‌ای که نیاز به پیروی از قوانین یا رویه‌های عادی نباشد.