معنی فارسی caba
B1کابا، مادهای در غذاهای محلی که طعمدهنده است.
An ingredient often used in local cuisine.
- NOUN
example
معنی(example):
کابا معمولاً در غذاهای محلی استفاده میشود.
مثال:
Caba is often used in local dishes.
معنی(example):
من یک دستور پخت یاد گرفتم که کابا به عنوان یک ماده اولیه در آن است.
مثال:
I learned a recipe that includes caba as an ingredient.
معنی فارسی کلمه caba
:
کابا، مادهای در غذاهای محلی که طعمدهنده است.