معنی فارسی cabossed
B1کابوشیده به معنای ایجاد برجستگی یا بافت بر روی یک سطح است، معمولاً در سکهزنی یا کارهای هنری.
To emboss a surface with a raised design or texture.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Showing the full face, but nothing of the neck; said of the head of a beast in armorial bearing.
example
معنی(example):
سکه با طراحیهای پیچیده کابوشیده شده بود.
مثال:
The coin was cabossed with intricate designs.
معنی(example):
آنها فلز را کابوشیده کردند تا یک بافت منحصر به فرد ایجاد کنند.
مثال:
They cabossed the metal to create a unique texture.
معنی فارسی کلمه cabossed
:
کابوشیده به معنای ایجاد برجستگی یا بافت بر روی یک سطح است، معمولاً در سکهزنی یا کارهای هنری.