معنی فارسی cabrio
B1نوعی خودرو با سقف باز شو که به عنوان ماشین کناری استفاده میشود.
A type of car with a roof that can be folded down or removed.
- NOUN
example
معنی(example):
آنها با یک کابریو از میان طبیعت رانندگی کردند.
مثال:
They drove a cabrio through the countryside.
معنی(example):
مدل کابریو برای روزهای آفتابی عالی است.
مثال:
The cabrio model is great for sunny days.
معنی فارسی کلمه cabrio
:
نوعی خودرو با سقف باز شو که به عنوان ماشین کناری استفاده میشود.