معنی فارسی caciquism
B1قبیلهگرایی، نوعی حکومت غیررسمی که در آن افراد محلی قدرت را از طریق روابط اجتماعی در دست دارند.
A form of informal governance where local leaders exert control over political and social aspects, often leading to abuses.
- OTHER
example
معنی(example):
قبیلهداری ممکن است به سوءاستفاده از قدرت در دولتهای محلی منجر شود.
مثال:
Caciquism can lead to abuses of power in local governments.
معنی(example):
ظهور قبیلهداری پاسخی به قدرت متمرکز بود.
مثال:
The rise of caciquism was a response to centralized authority.
معنی فارسی کلمه caciquism
:
قبیلهگرایی، نوعی حکومت غیررسمی که در آن افراد محلی قدرت را از طریق روابط اجتماعی در دست دارند.