معنی فارسی cadying
B1حرکت یا گشتزنی به طرز سرگرمکننده در یک مکان.
The act of moving about or wandering in a lively or entertaining manner.
- VERB
example
معنی(example):
چرخیدن در شهر میتواند بسیار لذتبخش باشد.
مثال:
Cadying around town can be quite enjoyable.
معنی(example):
آنها بعدازظهر را در حال چرخیدن در پارک گذراندند.
مثال:
They spent the afternoon cadying through the park.
معنی فارسی کلمه cadying
:
حرکت یا گشتزنی به طرز سرگرمکننده در یک مکان.