معنی فارسی caid

B1

مقام محلی که معمولاً به عنوان رئیس قبیله یا جامعه عمل می‌کند و در امور محلی نفوذ دارد.

A local chief or leader, especially in rural areas of North Africa.

example
معنی(example):

کاید، رئیس محلی یا رهبر در برخی مناطق شمال آفریقا است.

مثال:

The caid is a local chief or leader in some North African regions.

معنی(example):

کاید به حل و فصل اختلافات درون جامعه کمک کرد.

مثال:

The caid helped resolve disputes within the community.

معنی فارسی کلمه caid

: معنی caid به فارسی

مقام محلی که معمولاً به عنوان رئیس قبیله یا جامعه عمل می‌کند و در امور محلی نفوذ دارد.