معنی فارسی cajoled

B2

قانع شده، به گونه‌ای که با استفاده از لحن ملایم دیگران را متقاعد کرده‌اند.

To be persuaded through flattery or soft words.

verb
معنی(verb):

To persuade someone to do something which they are reluctant to do, especially by flattery or promises; to coax.

example
معنی(example):

او به آرامی به موافقت با این پیشنهاد راضی شد.

مثال:

He was cajoled into agreeing to the proposal.

معنی(example):

آنها او را به آرامی به آمدن به مهمانی ترغیب کردند.

مثال:

They cajoled him into coming to the party.

معنی فارسی کلمه cajoled

: معنی cajoled به فارسی

قانع شده، به گونه‌ای که با استفاده از لحن ملایم دیگران را متقاعد کرده‌اند.