معنی فارسی calcimeter
B1ابزاری برای اندازهگیری کلسیم و سطح آن در نمونههای مختلف.
An instrument used for measuring calcium content.
- NOUN
example
معنی(example):
یک کلسیمسنج برای اندازهگیری سطح کلسیم در خاک استفاده میشود.
مثال:
A calcimeter is used to measure calcium levels in soil.
معنی(example):
دانشمند از کلسیمسنج برای جمعآوری دادهها استفاده کرد.
مثال:
The scientist employed a calcimeter to gather data.
معنی فارسی کلمه calcimeter
:
ابزاری برای اندازهگیری کلسیم و سطح آن در نمونههای مختلف.