معنی فارسی caligo

B2

به معنای مه یا ابر، به ویژه در زمینه‌های ادبی و توصیفی.

A mist or fog, often used in a literary context.

example
معنی(example):

جنگل در مه‌ای از کالیگو پوشیده شده بود که دید را دشوار می‌کرد.

مثال:

The forest was covered in a caligo, making it hard to see.

معنی(example):

ما از میان کالیگو حرکت کردیم و جو مرموزی را حس کردیم.

مثال:

We walked through the caligo, feeling the mysterious atmosphere.

معنی فارسی کلمه caligo

: معنی caligo به فارسی

به معنای مه یا ابر، به ویژه در زمینه‌های ادبی و توصیفی.