معنی فارسی callipygous

B2

به ویژگی‌هایی اشاره دارد که به داشتن یک اندام خوش فرم و چشم‌نواز در ناحیه نشیمنگاه مربوط می‌شود.

Describing a person or figure that has well-shaped buttocks.

example
معنی(example):

این مدل به خاطر اندام کالیپیگوسش شناخته شده بود.

مثال:

The model was noted for her callipygous figure.

معنی(example):

ویژگی‌های کالیپیگوس در هنر و مد معمولا مورد تحسین قرار می‌گیرد.

مثال:

Callipygous traits are often admired in art and fashion.

معنی فارسی کلمه callipygous

: معنی callipygous به فارسی

به ویژگی‌هایی اشاره دارد که به داشتن یک اندام خوش فرم و چشم‌نواز در ناحیه نشیمنگاه مربوط می‌شود.