معنی فارسی callused
B1پینهدار، به وضعیتی از پوست اشاره دارد که به دلیل فشار یا اصطکاک مکرر سخت و ضخیم شده است.
Having hard, thickened skin due to repeated friction or pressure.
- verb
- adjective
verb
معنی(verb):
To form such hardened tissue.
adjective
معنی(adjective):
Having calluses.
example
معنی(example):
دستهای او به خاطر بلند کردن وزنهها پینه زده بود.
مثال:
His palms were callused from lifting weights.
معنی(example):
پوست پینهدار روی انگشتان او نشان میدهد که او یک گیتاریست ماهر است.
مثال:
The callused skin on her fingers showed she was a skilled guitarist.
معنی فارسی کلمه callused
:
پینهدار، به وضعیتی از پوست اشاره دارد که به دلیل فشار یا اصطکاک مکرر سخت و ضخیم شده است.