معنی فارسی campward
B1کمپور به معنای به سوی کمپ یا جایی است که اردو برپا شده است.
Towards a camp or camping area.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به سمت کمپ راه میرود تا به دوستانش در کنار چادرها بپیوندد.
مثال:
He walked campward to join his friends by the tents.
معنی(example):
مسیر به سمت کمپ با درختان و گلهای زیبا احاطه شده بود.
مثال:
The campward path was lined with trees and beautiful flowers.
معنی فارسی کلمه campward
:
کمپور به معنای به سوی کمپ یا جایی است که اردو برپا شده است.