معنی فارسی candidacy

B2

وضعیت یا عمل نامزدی برای یک موقعیت یا مقام، به ویژه در انتخابات.

The condition of being a candidate for a position or office, especially in an election.

noun
معنی(noun):

The state of being a candidate.

example
معنی(example):

نامزدی او برای کرسی شورای شهر توجه زیادی را جلب کرده است.

مثال:

Her candidacy for the council seat has sparked a lot of interest.

معنی(example):

بسیاری از مردم از نامزدی او هیجان‌زده هستند و امیدوارند که او برنده شود.

مثال:

Many people are excited about her candidacy and hope she will win.

معنی فارسی کلمه candidacy

: معنی candidacy به فارسی

وضعیت یا عمل نامزدی برای یک موقعیت یا مقام، به ویژه در انتخابات.