معنی فارسی cannery

B1

کارخانه‌ای که در آن مواد غذایی کنسرو می‌شوند و برای حفظ تازگی بسته بندی می‌شوند.

A factory where food is processed and canned for preservation.

noun
معنی(noun):

A factory that produces canned goods.

مثال:

Jim had a summer job cleaning and packing salmon at the fish cannery.

example
معنی(example):

کنسرو سازی محلی انواع مختلفی از سبزیجات کنسرو شده را تولید می‌کند.

مثال:

The local cannery produces a variety of canned vegetables.

معنی(example):

او از کنسرو سازی دیدن کرد تا ببیند چگونه غذا را فرآوری می‌کنند.

مثال:

He took a tour of the cannery to see how they process the food.

معنی فارسی کلمه cannery

: معنی cannery به فارسی

کارخانه‌ای که در آن مواد غذایی کنسرو می‌شوند و برای حفظ تازگی بسته بندی می‌شوند.