معنی فارسی car-bombed

B1

عملی که طی آن یک خودرو بمب‌گذاری شده در یک مکان مشخص منفجر می‌شود و خسارات جدی به وجود می‌آورد.

Having been targeted and exploded by a car bomb.

example
معنی(example):

این منطقه بمب‌گذاری خودرویی شد و ویرانی زیادی به جا گذاشت.

مثال:

The area was car-bombed, leaving destruction in its wake.

معنی(example):

بسیاری از ساختمان‌ها در طول درگیری بمب‌گذاری خودرویی شدند.

مثال:

Many buildings were car-bombed during the conflict.

معنی فارسی کلمه car-bombed

: معنی car-bombed به فارسی

عملی که طی آن یک خودرو بمب‌گذاری شده در یک مکان مشخص منفجر می‌شود و خسارات جدی به وجود می‌آورد.