معنی فارسی carbonylating
B1کربونیلزنی، عملی است که در آن یک گروه کربونیل به ترکیبات دیگر اضافه میشود.
The process of introducing a carbonyl group into a molecule.
- VERB
example
معنی(example):
کربونیلزنی ترکیبات شامل افزودن یک گروه کربونیل به مولکولهای دیگر است.
مثال:
Carbonylating compounds involves the addition of a carbonyl group to other molecules.
معنی(example):
شیمیدان در حال کربونیلزنی زیرلایه برای ایجاد یک محصول جدید است.
مثال:
The chemist is carbonylating the substrate to create a new product.
معنی فارسی کلمه carbonylating
:
کربونیلزنی، عملی است که در آن یک گروه کربونیل به ترکیبات دیگر اضافه میشود.