معنی فارسی carburet
B1به فرایند کاربورات کردن اشاره دارد، یعنی تنظیم نسبت مناسب میان هوا و سوخت در موتور.
To mix air and fuel in the correct ratio for an engine.
- VERB
example
معنی(example):
برای کاربورات کردن موتور، باید نسبت هوا به سوخت را تنظیم کنید.
مثال:
To carburet the engine, one must adjust the air-fuel mixture.
معنی(example):
او تصمیم گرفت تا خودرو را کاربورات کند تا شتاب بهتری داشته باشد.
مثال:
He decided to carburet the vehicle for better acceleration.
معنی فارسی کلمه carburet
:
به فرایند کاربورات کردن اشاره دارد، یعنی تنظیم نسبت مناسب میان هوا و سوخت در موتور.