معنی فارسی cardinalated

B2

به معنای اعطای لقب کاردینال به فردی در کلیسا.

The act of being given the title of cardinal in the church.

example
معنی(example):

عنوان کاردینالات به او اعطا شد.

مثال:

The cardinalated title was bestowed upon him.

معنی(example):

پس از سال‌ها خدمت، او بالاخره کاردینالات شد.

مثال:

After years of service, he was finally cardinalated.

معنی فارسی کلمه cardinalated

: معنی cardinalated به فارسی

به معنای اعطای لقب کاردینال به فردی در کلیسا.