معنی فارسی cardisophistical
B2کار díسوفیستیکال، به معنای شیوهای استدلالی مبتنی بر اصطلاحات پیچیده و ابهامآمیز.
Relating to a style of reasoning that is overly complex and ambiguous.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
استدلالهای او بیش از حد کاردیسوفیستیکال بودند.
مثال:
His arguments were overly cardisophistical.
معنی(example):
مناظره به سرعت کاردیسوفیستیکال شد و همه را گیج کرد.
مثال:
The debate turned cardisophistical quickly, confusing everyone.
معنی فارسی کلمه cardisophistical
:
کار díسوفیستیکال، به معنای شیوهای استدلالی مبتنی بر اصطلاحات پیچیده و ابهامآمیز.