معنی فارسی caribed
B1واژهای که به عمل آمادهسازی یا تدارک برای فعالیتی اشاره دارد.
A colloquial term indicating to prepare or set up something for use.
- VERB
example
معنی(example):
او قایق ماهیگیری را قبل از خروج آماده کرد.
مثال:
He caribed the fishing boat before they set sail.
معنی(example):
آنها تجهیزات خود را برای سفر آماده کردند.
مثال:
They caribed their gear for the trip.
معنی فارسی کلمه caribed
:
واژهای که به عمل آمادهسازی یا تدارک برای فعالیتی اشاره دارد.