معنی فارسی carillonning
B1عمل نواختن زنگهای کلیسا به صورت موسیقایی.
The act of playing the carillon.
- VERB
example
معنی(example):
کاریلون زدن مهارتی است که سالها طول میکشد تا به آن مسلط شوید.
مثال:
Carillonning is a skill that takes years to master.
معنی(example):
او عصرهایش را در پارک به کاریلون زدن میگذرانید.
مثال:
She spent her afternoons carillonning in the park.
معنی فارسی کلمه carillonning
:
عمل نواختن زنگهای کلیسا به صورت موسیقایی.