معنی فارسی carnaged
B1کارناجد به وضعیتی اطلاق میشود که در آن یک مکان یا شیء به شدت ویران شده یا آسیب دیده است.
Describing a state of being severely damaged or destroyed.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
شهر بعد از عبور طوفان به نظر ویران شده میرسید.
مثال:
The city looked carnaged after the storm passed through.
معنی(example):
منظر ویران شده داستانی از تخریب را روایت میکرد.
مثال:
The carnaged landscape told a story of destruction.
معنی فارسی کلمه carnaged
:
کارناجد به وضعیتی اطلاق میشود که در آن یک مکان یا شیء به شدت ویران شده یا آسیب دیده است.