معنی فارسی carnate

B1

جسمانی، مرتبط با وجود فیزیکی یا مادی.

Embodied in flesh; having a physical body.

example
معنی(example):

گفته می‌شد که خدایی وجود دارد که جسمانی است و به شکل انسانی ظاهر می‌شود.

مثال:

The deity was said to be carnate, taking on a human form.

معنی(example):

در ادبیات، شخصیت‌ها می‌توانند به عنوان موجودات جسمانی به تصویر کشیده شوند.

مثال:

In literature, characters can be depicted as carnate beings.

معنی فارسی کلمه carnate

: معنی carnate به فارسی

جسمانی، مرتبط با وجود فیزیکی یا مادی.