معنی فارسی caseated

B1

بافتی که به حالت کازئین درآمده است و نشانه‌ای از نکروز سلولی است.

Describes tissue that has changed to a caseous or cheese-like state, often seen in certain infections.

example
معنی(example):

بافت کازئین شده بود که نشان‌دهنده نوع خاصی از نکروز است.

مثال:

The tissue was caseated, indicating a specific type of necrosis.

معنی(example):

زمانی که ضایعات کازئین می‌شوند، یک بافت خاصی پیدا می‌کنند.

مثال:

When lesions caseate, they develop a certain texture.

معنی فارسی کلمه caseated

: معنی caseated به فارسی

بافتی که به حالت کازئین درآمده است و نشانه‌ای از نکروز سلولی است.