معنی فارسی cast about
B1به معنای جستجو کردن یا زیر و رو کردن برای یافتن چیزی یا ایده‌ای.
To search actively in different directions or for different options.
- verb
verb
معنی(verb):
To try to find; look around; search.
مثال:
The hounds cast about for the fox's trail.
معنی(verb):
To plan; plot; contrive.
example
معنی(example):
او شروع به جستجو برای یافتن راه حلی برای مشکل کرد.
مثال:
She began to cast about for a solution to the problem.
معنی(example):
او اغلب در ذهنش برای پیدا کردن ایده‌ها جستجو می‌کرد.
مثال:
He would often cast about in his mind for ideas.
معنی فارسی کلمه cast about
:
به معنای جستجو کردن یا زیر و رو کردن برای یافتن چیزی یا ایده‌ای.
