معنی فارسی casuistically
B1کاسویستیک، به شیوهای استدلال کردن که شامل تطبیقهای اخلاقی باشد.
In a manner relating to casuistry; characterized by moral reasoning.
- ADVERB
example
معنی(example):
او به طور کاسویستیک برای توجیه عملش در طول بحث استدلال کرد.
مثال:
He argued casuistically to justify his actions during the debate.
معنی(example):
بررسی کاسویستیک سناریو، بینشهای جدیدی را ارائه داد.
مثال:
Casuistically examining the scenario provided new insights.
معنی فارسی کلمه casuistically
:
کاسویستیک، به شیوهای استدلال کردن که شامل تطبیقهای اخلاقی باشد.